به گزارش «راهبرد معاصر»؛ ابو محمد عسگرخانی برای من بیش و پیش از هرچیز معلم اخلاق و دارای شخصیتی متواضع و متوازن بود که در محیط دانشگاه و خارج از فضای علمی و آکادمیک همواره به صداقت، درستی، حسن نیت، پاکی و پاکدستی شناخته میشد. وی در برخورد با دیگران خود را مقید و متعهد به رعایت موازین اخلاقی میدانست؛ گو اینکه هرجا احساس تکلیف میکرد، ملاحظات و مسائل شخصی برایش مطرح نبود.
شاید باور نکنید اگر بگویم وی جانش را در همین مسیر فدا کرد و با وجود وضعیت جسمی شکنندهای که به خاطر عمل جراحی سالها پیش داشت، به دلیل اینکه احساس کرد باید از گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه سیاست خارجی و بینالملل در افکار عمومی دفاع کند، بیمحابا در سخنرانیها و برنامههای عمومی در کمپینهای انتخاباتی آیتالله سید ابراهیم رئیسی شرکت میکرد که گویا در یکی از این سفرها به کرونا مبتلا شد و در نهایت شد، آنچه نباید میشد.
او حتی برای لحظه ای از فکر تشکیل دولت انقلابی و قوی غافل نبود. سال ۱۳۸۳ در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران صندوقی را برای کمک به دانشجویان بیبضاعت تشکیل داد و پولی را که از محل فروش کتاب «رژیمهای بینالمللی» بابت حقالتألیف به وی تعلق میگرفت به آن صندوق اختصاص میداد و نشان داد چقدر وضعیت دانشجویان برایش اهمیت دارد.
استاد صاحب کرسی بود و بیدغدغه نبود، لذا ادبیات جدیدی را وارد کشور و رشته روابط بینالملل کرد که پیش از این نبود یا با نگاه بومی و ایرانی عجین نشده بود. به عنوان نمونه در زمینه رژیمهای بینالمللی تأکید کرد کشورهای اسلامی علیه نظام سلطه باید به موازات ائتلافسازی دست به نوعی رژیمسازی بزنند و پیشنهاد مشخص وی تدوین «رژیم بین المللی اسلامی مقاومت، صلح و امنیت» بود تا اصول، قواعد، هنجارها و رویههای تصمیمگیری مختص به ملل منطقه شکل بگیرد.
در زمینه رژیمهای بینالمللی تأکید کرد کشورهای اسلامی علیه نظام سلطه باید به موازات ائتلافسازی دست به نوعی رژیمسازی بزنند و پیشنهاد مشخص وی تدوین «رژیم بین المللی اسلامی مقاومت، صلح و امنیت» بود
این استاد در حوزه نظر و عمل سرشار از ایده و ابتکارعمل بود. کار تکراری و تقلیدی انجام نمیداد، تولید و تبیین میکرد و تجویز داشت. به عبارت دقیقتر سیاست خارجی را در حوزه نظر و عمل با هم میدید و در تحلیلهای خود ملاحظات راهبردی کشور را در نظر میگرفت. به معنای دقیق کلمه علم نافع بود. به همین خاطر شاگردپروری برای استاد بسیار اهمیت داشت و توجه میکرد چه شاگردانی را برای کشور و نسلهای آینده تربیت میکند.
اوایل خیلی از همکاران و حتی مسئولان حرفهایش را که حاصل سالها سختی و مرارت کار و فعالیت علمی شبانهروزی در خارج از کشور بود، درک نمیکردند. هنوز هم به نظرم عمق بسیاری از حرفها و نظراتش را نفهمیده ایم. وی دست کم دو دهه از همه ما جلوتر بود. کمتر مینوشت و بیشتر سخن میگفت، شاید احساس میکرد این گونه مؤثرتر است، زیرا حوصله علمی و سطح مطالعه مسئولان مشخص است. بیش از هر چیز مصاحبه و سخنرانی میکرد. وی بیش از آنکه به مخاطب خود اطلاعات بدهد، روی دیدگاه و طرز تلقی مخاطب از سیاست و امنیت بینالملل و نیازهای روز کشور متمرکز میشد و تغیر میداد.
عسگرخانی در مقدمه کتاب بنده با عنوان «نظریه مقاومت و نظریههای غربی روابط بینالملل»، مطالعه روابط بینالملل را بر چهار پایه اساسی استوار میدانست؛ عشق به خودشناسی و خودیابی، عشق به جامعه و مردم، عشق به حاکمیت و دولت و عشق رسیدن به درجه کمال انسانیت. این محورها چهار مسئولیت خطیری است که عسگرخانی همه ما به ویژه دانشپژوهان رشته روابط بینالملل را به آن دعوت میکرد.
من از استادم آموختم ورود به هر نوع دیپلماسی و مذاکره با بیگانگان بدون پشتوانه قدرت، امنیت و بازدارندگی ملی، خیانت و نوعی فاجعه ملی است. به عنوان شاگرد مکتب عسگرخانی معتقدم دیپلماسی هستهای دو راه بیشتر ندارد؛ یا غنیسازی کامل full enrichment را تثبیت میکند یا به تدریج به سمت غنی سازی صفر zero enrichmet خواهد رفت یا خواهند برد. راه سوم و بینابینی جز فرسایش توان و ظرفیت دیپلماتیک کشور وجود ندارد.
بنابراین شاید بتوان میراث بزرگ عسگرخانی را در یک جمله این چنین بیان کرد «حفظ امنیت خودبنیاد، متکی بر بازدارندگی حداکثریِ بیقید و شرط». وی هیچ حد و مرزی برای توسعه فناوری و دستیابی به فناوریهای نوین قبول نداشت و حق ایران و نسل آینده ما میدانست.
خدا را شاکرم در مسیر امنیت و قدرت ملی نظام جمهوری اسلامی با وجود همه فشارها، تهدیدها، جنگها، خرابکاریها، مانع تراشیها و... خللی وارد نشده و ایرانی که تا دیروز تحریم تسلیحاتی میشد تا سلاح وارد کشور نکند، برای حق دفاع از خود امروز در گام دوم انقلاب باز هم تحریم تسلیحاتی میشود، اما این بار نه برای واردات سلاح که برای جلوگیری از صادرات سلاح و تجهیزات پیشرفته دفاعی و نظامی به کشورهای دوست و هم پیمان. همه اینها به یک دلیل و آن جرئت ایستادن روی پاهای خود است.
شاید بتوان میراث بزرگ عسگرخانی را در یک جمله این چنین بیان کرد «حفظ امنیت خودبنیاد، متکی بر بازدارندگی حداکثریِ بیقید و شرط»
گرچه درگذشت نابهنگام ابومحمد عسگرخانی داغ بزرگی بر دل ما و همه دوستدارانش گذاشت، اما دشمنان این مرز و بوم بدانند ایران سالهاست از مرز بازدارندگی نظامی عبور کرده و هیچ تهدیدی نمیتواند ملت ایران را به زانو درآورد.
ان شاءالله ثمره امنیت و خوداتکایی، زمینه رشد و شکوفایی اقتصادی کشور عزیزمان را فراهم خواهد کرد و غرب دیر یا زود باید با این واقعیت انکارناپذیر کنار بیاید و ایران قوی و مستقل را بپذیرد و در معادلات جهانی خود لحاظ کند.